دستان پسرک های گل فروش این روزها، نشانی از نرگس، ندارند. امسال،نرگسها دیر کردهاند نمی دانم، شاید آنها هم داغدار تو باشند، پای آمدنشان نیست ، به دنیابی که بیتو روزهایمان را به شب می رسانیم. گاه می خندیم، گاه با قطره اشکی دلهایمان آرام میگیرد و گاه فرامومش می کنیم تا شاید در بیاد نیاوردن بیاساییم. نرگس و چشمانت، بیتابم می کردند. حالا که چشمانت نیست نرگس ها هم قهر کرده اند. انگار نمی دانند چقدر انتظار سخت است انگار نمی دانند چقدر دلتنگم |