ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
چند روز پیش یکی از دوستان همکار مطلبی را به ایمیلم فرستاد. با اینکه قبلا این مطلب را در جایی خوانده بودم اما دوباره خوانی آن برایم جالب بود و با توجه به اوضاع این روزهای کشور و در پیش داشتن انتخابات، فکر کردم شاید خواندنش برا ی شما هم خالی از لطف نباشد.
روزى که امیرکبیر به شدت گریست
سال ۱۲۶۴ قمرى، نخستین برنامهى دولت ایران براى واکسن زدن به فرمان امیرکبیر آغاز شد. در آن برنامه، کودکان و نوجوانانى ایرانى را آبلهکوبى مىکردند. اما چند روز پس از آغاز آبلهکوبى به امیر کبیر خبردادند که مردم از روى ناآگاهى نمىخواهند واکسن بزنند. بهویژه که چند تن از فالگیرها و دعانویسها در شهر شایعه کرده بودند که واکسن زدن باعث راه یافتن جن به خون انسان مىشود.
هنگامى که خبر رسید پنج نفر به علت ابتلا به بیمارى آبله جان باختهاند، امیر بىدرنگ فرمان داد هر کسى که حاضر نشود آبله بکوبد باید پنج تومان به صندوق دولت جریمه بپردازد. او تصور مى کرد که با این فرمان همه مردم آبله مىکوبند. اما نفوذ سخن دعانویسها و نادانى مردم بیش از آن بود که فرمان امیر را بپذیرند. شمارى که پول کافى داشتند، پنج تومان را پرداختند و از آبلهکوبى سرباز زدند. شمارى دیگر هنگام مراجعه مأموران در آب انبارها پنهان مىشدند یا از شهر بیرون مىرفتند.
روز بیست و هشتم ماه ربیع الاول به امیر اطلاع دادند که در همهى شهر تهران و روستاهاى پیرامون آن فقط سىصد و سى نفر آبله کوبیدهاند. در همان روز، پاره دوزى را که فرزندش از بیمارى آبله مرده بود، به نزد او آوردند. امیر به جسد کودک نگریست و آنگاه گفت: ما که براى نجات بچههایتان آبلهکوب فرستادیم. پیرمرد با اندوه فراوان گفت: حضرت امیر، به من گفته بودند که اگر بچه را آبله بکوبیم جن زده مىشود. امیر فریاد کشید: واى از جهل و نادانى، حال، گذشته از اینکه فرزندت را از دست دادهاى باید پنج تومان هم جریمه بدهی. پیرمرد با التماس گفت: باور کنید که هیچ ندارم. امیرکبیر دست در جیب خود کرد و پنج تومان به او داد و سپس گفت: حکم برنمىگردد، این پنج تومان را به صندوق دولت بپرداز.
چند دقیقه دیگر، بقالى را آوردند که فرزند او نیز از آبله مرده بود. این بار امیرکبیر دیگر نتوانست تحمل کند. روى صندلى نشست و با حالى زار شروع به گریستن کرد. در آن هنگام میرزا آقاخان وارد شد. او در کمتر زمانى امیرکبیر را در حال گریستن دیده بود. علت را پرسید و ملازمان امیر گفتند که دو کودک شیرخوار پاره دوز و بقالى از بیمارى آبله مردهاند. میرزا آقاخان با شگفتى گفت: عجب، من تصور مىکردم که میرزا احمدخان، پسر امیر، مرده است که او این چنین هاىهاى مىگرید. سپس، به امیر نزدیک شد و گفت: گریستن، آن هم به این گونه، براى دو بچهى شیرخوار بقال و چقال در شأن شما نیست. امیر سر برداشت و با خشم به او نگریست، آنچنان که میرزا آقاخان از ترس بر خود لرزید. امیر اشکهایش را پاک کرد و گفت: خاموش باش. تا زمانى که ما سرپرستى این ملت را بر عهده داریم، مسئول مرگشان ما هستیم. میرزا آقاخان آهسته گفت: ولى اینان خود در اثر جهل آبله نکوبیدهاند.
امیر با صداى رسا گفت: و مسئول جهلشان نیز ما هستیم. اگر ما در هر روستا و کوچه و خیابانى مدرسه بسازیم و کتابخانه ایجاد کنیم، دعانویسها بساطشان را جمع مىکنند. تمام ایرانىها اولاد حقیقى من هستند و من از این مىگریم که چرا این مردم باید این قدر جاهل باشند که در اثر نکوبیدن آبله بمیرند.
پ.ن:
-تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
سلام،
اگر دوست داری از امکانات بیشتری استفاده کنید، از تکنولوژی روز در بلاگ خود بهره برید و آن را به سایت تبدیل کنید، به سایت زیر مراجعه کنید.
http://fa.chonoo.com
این سایت به غیر از امکانات پایه، امکاناتی از قبیل نظرسنجی برای مطالب، ارزیابی مطالب، عضویت برای سایت خویش، گالری تصاویر، آپلود فایل، ایجاد شناسنامه برای کاربران، صندوق پیام در به مانند GMail برای ارتباط بین کاربران، شمارندهای در قدرت GoogleAnalytics و انجمن گفتگو را به رایگان در اختیار شما قرار میدهد.
از اینکه یک بار از این سیستم استفاده میکنید، ممنون.
موفق باشی...
سلام
مطالب خوبی دارید
تبادل لینک میکنید؟
شرایط بخوانید
http://www.tafrihi.ir/archives/000103.php
-------------
چندتا لینک معرفی میکنم
بیوگرافی ملکه با بازی کیون میری
http://jumong.tafrihi.com/2009/05/pic_kyun_mi_ri_tafrihi.php
عکسی از فضولترین دختر دنیا
http://fun.tafrihi.com/2009/05/pic_fun_girl_fozol_tafrihi.php
عکسی از جدیدترین فشن یک خر
http://fun.tafrihi.com/2009/05/pic_fun_fashion_animal_tafrihi.php
عکس های ملاقات آرش و آیسل با ولادیمیر پوتین
http://fun.tafrihi.com/2009/05/post_19.php
شباهت انجلیاجولی با گوسفند!!
http://fun.tafrihi.com/2009/05/post_18.php
بیوگرافی جومونگ با بازی سانگ ایل گوگ
http://jumong.tafrihi.com/2009/05/song_il_kuk_pic_tafrihi.php
رعایت حجاب در دندان پزشکی!
http://fun.tafrihi.com/2009/05/pic_woman_hejab_dandan_tafrihi.php
گزارشی از دوبله "افسانه جومونگ"
http://blog.tafrihi.com/2009/05/post_2492.php
--------
www.tafrihi.com
خداحافظ
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام
ما یک سایت جست و جو ایجاد کرده ایم که فقط سایت های به زبان فارسی در آن ثبت خواهد شد.
شاید به نظرتون کار اضافی باشه چون می شه از گوگل هم استفاده کرد.
ولی تفاوتش در این هست که ما چون سایت و یا وبلاگ های به زبان فارسی را ثبت خواهیم کرد و اگر کسی کلمه انگلیسی را جست و جو کند در نهایت با سایت و یا وبلاگ های فارسی مواجه خواهد شد که در گوگل اگر کلمه انگلیسی جست و جو کنید به سایت های انگلیسی مواجه خواهید شد.
اگر شما مایل به ثبت وبلاگ یا وب سایت خود در موتور جست و جو هستید ابتدا باید یک لینک در وبلاگ یا وب سایت خود به آدرس http://www.rastgo.com با عنوان "راستگو" بدهید و بعد در لینک زیر در خواست می دهید تا وبلاگ یا وب سایت شما در موتور جست و جو ثبت شود.
http://www.rastgo.com/submit-script/
متشکریم
چه عجب!!! به به میبینم که تأثیر داشته.
چی تاثیر داشته؟
گاهی فکر می کنم بی دلیل نمی گفتند امیر کبیر .امید وارم ایران از امیر کبیرها خالی نشود.
کاش ما باز هم امیرکبیری داشتیم !!!
ولی خداییش واکسن ترس داره.
بزگترین مجله اینترنتی و بزرگترین چت ایرانی
WWW.1PARS.COM
گفتم سالی یکبار آپ میکنی. یادته؟
لطف فرمودید واقعا فضای مجازی عطرآگین شد هر چند باهات قهرم شدید و کلا اصلا نه من نه تو از ظهر تا الان تو کف می باشم راستی درباره اینکه بفروشم ات هم فکر کن ( هر هر هر) منم جاسوس بودم بهت نگفته بودم
چرا قهر؟از ظهر تاحالا تو کف چی می باشی بانو؟در ضمن بیخود خودتو خسته نکن نمی برن منو اونوقت مجبوری یه چیزیم سر بدی :)))
خودم می دونستم جاسوسی به روت نمی آوردم://
با الهام موافقم..
:)
زود باش شروع کن ساز زدنو دیگــــــــــــــــــــــــــه ://////////////
کدوم؟
با درود
این مطلب و قبلا خونده بودم اما متوجه نشدم چرا اینجا واین روزها اونو آوردی؟
اینجا و در این روزها آوردمش چون هنوز مردم ما سعی نمی کنن نسبت به اطرافشون آگاهی پیدا کنند .خیلی ها فقط به شنیده ها اکتفا می کنند و به خودشون زحمت نمی دن تا حقیقت رو بفهمند.این روزهای ما خیلی شبیه اون روزهای اوناست.( از نظر من البته)
سلام
ممنون از آمدنت
نه
بنظر خودم هم تند است
ولی راستش از اصلاح طلبان غیر از این بر اساس سابقشون انتظاری نمی تونم داشته باشم
و آقای میرحسین با وجود علاقه ای که به ایشان دارم در طرف اصلاح طلبان است.
و اگر خاطرتون باشه همین نمایندگان اصلاح طلبان در مجلس ۶ به مقام معظم رهبری نامه نوشتند که جام زهر را بنوش.
موفق باشید.
درود بر امیرکبیر کاش این حرفا تو گوش بعضیها میرفت!
زهراجان خودت خوبی؟ امیدوارم شاد باشی
یه سر بیا اون ورا
زهرا امیر کبیر اگر زنده بود الان خون گریه می کرد نمی دونی چی به روزمون آوردن تا می خوردیم زدن ما رفته بودیم نشست موسوی که برگزار نشد بعد می نویسن ارازل و اوباش ریختن تو خیابون با بی رحمی زدن بد زدن انقدر که نمی تونم راه برم اونوقت توقع دارن مردم فقط بخورن زهرا تلفنا هم قطع شد وگرنه بهت زنگ می زدم تا از تو بپرسم این یعنی اسلام ؟ دلم می خواست باهات حرف می زدم چون هر وقت بغض دارم همین کارو می کنم به تو زنگ می زنم حالا دیگه اشکام بند نمی یاد
الهی بمیرم .دیشبم موبایل ها قطع بود از شانس ما:(
چرا اینجوری شد سحر جان؟!!!
بسیار جالب و آموزنده بود
کلی جای فکر داره این داستان
دنیا دو روز است:یک روز با تو ویک روز بر علیه تو.روزی که با توست مغرور مباش و روزی که بر علیه توست صبور باش.
سلام دوست من.امروز اپ کردم.بیا ببین و خوبه یا نه؟فقط نظر یادت نره.به همه دوستاتم بگو بیان .منتظرم.[گل][بدرود]
خدا را شکر که واکسن آبله ما را کوبیده اند، مثل مغزمان!
چه تفاوت عجیبی از حکومت الان تا امیرکبیر وجود داره.
حکومتی که سعی می کنه مردم رو در نادانی بگذاره تا خودش هر کاری دلش می خواد بکنه و خودش با دست خودش بچه ها و مردم کشورش رو خفه می کنه.
این روزها امیرکبیرها هم خاموش و کشته می شند.
.
به روزم.
چه بگویم؟ سخنی نیست
می وزد از سر امید، نسیمی؛
لیک تا زمزمه ای ساز کند
در همه خلوت صحرا
به روش
نارونی نیست
چه بگویم؟ سخنی نیست
.
.
به روزم[گل]
موفق باشی